نقد فیلم ریکاردو بودن (Being The Ricardos)؛ پشت صحنۀ زندگی یک ستاره
به گزارش وبلاگ سال آرامش، احتمالا تا به حال در قاب تلویزیون آمریکا هیچ کس به اندازۀ لوسیل بال مشهور نبوده است. وقتی در دهۀ 1950 تلویزیون به مهم ترین تفریح آمریکایی ها تبدیل شد، بال بزرگترین ستارۀ آن بود؛ او یکی از دو شخصیت شوی تلویزیونی من عاشق لوسی هستم بود. در زمان اوج محبوبیت این برنامه، 75 درصد از کسانی که تلویزیون داشتند بینندۀ آن بودند. فیلمی که آرون سورکین دربارۀ لوسیل بال ساخته است، خیلی به این موضوع نمی پردازد که چطور یک هنرپیشۀ فیلم های درجه دو به ستارۀ بی رقیب تلویزیون تبدیل شد بلکه بیشتر دربارۀ افول آن ستاره است. همۀ مردم بال را به عنوان یک همسر خانه دار خوب دوست داشتند. اگر شخصیت واقعی و ناکامل او آشکار می شد، آن تصورات فرومی ریختند.

به گزارش وبلاگ سال آرامش؛ داستان فیلم سورکین در یک هفته رخ می دهد، به همراه فلاش بک هایی به گذشته و نشان دادن صحنه هایی از آینده. ماجرا در سال 1952 اتفاق می افتد یعنی در زمانی که برنامه در اوج محبوبیت است. اما هیچ کس در پشت صحنه مسرور نیست. بال و دسی آرناز مشکلاتی دارند. لوسی بنا بر دلایلی قانع کننده فکر می نماید دسی دارد به او خیانت می نماید. روزنامه ها هم به رابطۀ گذشتۀ لوسی با حزب کمونیست پی برده اند؛ آن هم در زمانی که کمونیست بودن برای دولت آمریکا اصلا قابل تحمل نبود. در خاتمه این هفته هم کار و هم زندگی لوسی می توانست نابود گردد.
فیلمنامۀ سورکین هم شوخ طبعانه است و هم پیچیده، اما سرگم کننده نیست. او مضامین زیادی را در فیلم جا داده است: شرایط متغیر یک زوج در درون و بیرون قاب نمایش، زن ستیزی هالیوود، ریاکاری جمعی، دستکاری مطالب رسانه ها، و موضوعات دیگری از این قبیل. گه گاه ریتم فیلم به خاطر تعدد خطوط داستانی کند می گردد، اما در مجموع به خاطر تمرکز فیلم بر لوسی و شوهرش، همه چیز متوازن باقی می ماند. فیلم های سورکین گاهی خالی از عواطف به نظر می رسند، اما در این فیلم او کاملا بر روابط عاطفی متمرکز شده است. رابطۀ لوسی و دسی جنبه های مختلفی دارد؛ جنبه های خصوصی، عمومی و کاری. سورکین سعی نموده است که لایه های مختلف را کنار بزند و به هستۀ رابطۀ زوجی برسد که یکدیگر را دوست دارند، اما اوضاعشان به هم ریخته تر از آن است که بتوانند با هم بمانند.
نیکول کیدمن به غیر از رنگ موهایش شباهت چندانی به بال ندارد. او شخصیت بسیار برونگرای او را هم ندارد و خیلی انعطاف پذیرتر به نظر می رسد. اما چه اهمیتی دارد؟ کیدمن می تواند در قالب هر نقشی دربیاید. بال خارج از قاب برنامه شخصیت دلقک مآبی ندارد. او فقط زمانی سرگرم کننده می گردد که جلوی دوربین باشد. کیدمن به خوبی نقش زنی را ایفا می نماید که از قدرت خودش با خبر است، اما از اینکه شوهرش را از دست بدهد هم می ترسد. خاویر باردم در نقش دسی عمق شخصیت مردی را نشان می دهد که مردم فقط او را به واسطۀ موفقیت های همسرش می شناسند.
آنچه که ریکاردو بودن را به چنین فیلم زندگینامه ای خوبی تبدیل می نماید، روایت سیر تا پیاز داستان یک زندگی نیست. این فیلم از داستان خانوادۀ ریکاردو استفاده می نماید تا بیننده را به درون دنیای صنعت تفریح و یک دورۀ تاثیرگذار تاریخی ببرد. اگر کسی تا میزان ای آگاهی قبلی نسبت به زندگی واقعی لوسی بال و همسرش داشته باشد از فیلم لذت بیشتری خواهد برد. حتی اگر لوسی را دوست نداشته اید، این فیلم را حتما دوست خواهید داشت.
- کارگردان و فیلمنامه نویس: آرون سورکین (Aaron Sorkin)؛
- بازیگران: نیکول کیدمن (Nicole Kidman)، خاویر باردم (Javier Bardem)، نینا آریاندا (Nina Arianda) و دیگران؛
- امتیاز: 7.1/10